سیستان،سیستانیها،فرهنگ کهن سیستانی ونگاه به شعربحث بیت(سیتک)
نوشته شده توسط : محمدآذری


دوبيتی را در سيستان سيتک می نامند . دو گمان در باره ی ريشه و معنای اين اصطلاح است ، گمان نخست آن است که سيتک را هم ريشه با " سيت " ها و سکاها بپنداريم و گمان ديگر اين است که آن را برگرفته از واژه ی " سيت " به معنای ترانه بدانيم .افزون بر اين سيستانيان به دو بيتی ، بيت نيز می گويند . در هر روی دوبيتی سرایی يا سيتک سرايی ، شيوه ای يله سرايی بوده است که نخست ، سراينده و سپس خواننده و خواهنده برای رهايی از مرزهای سنتی ی زندگی بر می گزيدند تا با رساترين ، کوتاه ترين و رهاترين واژگان ، شادمانی ها ، دل گرفتگی ها ، تنهايی ها ، غربت زدگی ها و عاشقانگی های خويش را در فشرده ترين ، يله ترين ، زلال ترين و قابل دسترس ترين قالب زبانی بريزند و رودرروی زندگی بايستند و با کوتاه ترين قالب بر سر زندگی فريادی بلند سر دهند . شايد برای همين است که کم تر می توان سيتک و ترانه ای را يافت که بتوان آن را آرام نجوا کرد و کم تر شوريده ای را پيدا کرد که هنگام سيتک خوانی بتواند بی فريادی ناخواسته سيتکی را بخواند . بر بنياد همين باورهاست شايد که دوبيتی سرايی يا سيتک سرايی را بايستی مردمی ترين قالب شعر اقوام ايرانی ناميد زيرا دوبيتی يا سيتک قالب برگزيده و زبان دل های شوريده ی طبقات فرودستی بوده است که از ديرباز تاريخ در لايه های زيرين زندگی نفس می کشيده اند و همواره نيز دردهای مشترک و بی شمارشان بر شادی های شان می چربيده است و دوبيتی انگار می آمده است تا در کنار زيستن و کار، ياری گرشان باشد تا دمی زيستن بدفرجام و گجسته را تاب آورند و توانی برای پی گرفتن زندگی داشته باشند. بر وارونه ی قالب های ديگر شعری که سرايندگان آنان شناخته شده ، چيزدان و سخنوران فن سالاری در گستره ی ادبيات هستند و شناسنامه ی مشخصی دارند ، سرايندگان بسياری از اين سيتک ها جز چند تن ، ناشناخته و گمنامند اما سيتک ها و ترانه ها چه با نام و چه بی نام هم چنان از دياری به دياری ديگر کوچيده اند و تا ژرفای زندگی ريشه دوانده اند . انگار نسيم زندگی در درازنای زيستن وظيفه ی پراکنده کردن تخم اين سيتک ها را عهده دار بوده است ، بی آن که اين سرايندگان گمنام چشم انتظار امير زاده ای ، درباری و کاتبی برای ثبت در تاريخ و صله ی ناچيزی باشند ، تنها و تنها به نياز دل های شورمنش خويش پاسخ می دادند و در پس پشت زندگی يله سرايی می کردند . دل های عاشقانی زندگی گريز ، دلدادگانی گمنام و شوريدگانی سر مست بهترين زيست گاه اين دوبيتی ها و سيتک ها در درازنای زيستن بوده است .چوپان زادگان يله در دشت ها ، زنان شوی مرده ، مادران داغ ديده ، دخترکان ربوده شده ، برنايان عاشق پيشه ، نوازندگان دوره گرد ، برزگران ، نيزاريان و ... همه و همه حضوری زنده در جهان گسترده ی ترانه ها و سيتک ها دارند . شايد برای همين است که دوبيتی های اقوام ايرانی ، گاه با تغييری بسيار جزيی به شيوه ی شگفتی به هم نزديک می شوند و جان مايه های مشترکی دارند . اگر از تاثير و تکثير اين دوبيتی ها بگذريم شايد درد های مشترک ، شيوه ی زندگی مشترک ، غم ها و شادی های مشترک ، ابزار معيشتی مشترک و جغرافيای فرهنگی مشترک را بتوان يکی از دلايل بنيادين دوبيتی های هم جان و هم چهره ی آنان دانست زيرا بخشی از کارکرد اين دوبيتی ها در زندگی اجتماعی اقوام ايرانی ريشه های همسانی دارد که يافتن صاحبان اصلی آنان را دشوار می کند .
از ميان بيشتر قالب های سنتی شايد بتوان دو بيتی را کارکردی ترين قالب شعر اقوام ايرانی و يا حتا شعر پارسی ناميد . قالبی که در ميان طبقه ی فرودست جامعه ی ناهمگون ايرانی ، هم بار شعر را به دوش می کشيده است و هم ، بار موسيقی را . قالب دو بيتی را می توان جام جهان نمای دل های طبقات زيرين جامعه ی ايرانی ناميد ، طبقاتی که نه تنها اين قالب را برای جهان درونی خويش تنگ نمی يافتند بلکه چونان جام جهان نمايی نيز به او می نگريستند و در هر لحظه ای از زندگی نيز همراه شان می بردند تا با اين جام جهان نما هم به نياز ها و شوريدگی های خود پاسخ دهند و هم با ياری او، رو در روی ناملايمات زندگی و خستگی کار بايستند و توانی تازه برای ادامه ی زندگی بيابند. بی جهت نيست که دوبيتی و ترانه اين گونه با زندگی اجتماعی ايرانيان درپيوند بوده است و چنين متنوع و پر کارکرد است . به گمان بنده کمتر قالبی را در شعر سنتی می يابيم که از چنين تنوع و رنگارنگی ای برخوردار باشد و بتواند بيشتر کهن باور های بشری را در جانش جای دهد و هر لحظه نيز در زندگی مردم حضور داشته باشد .
با نگاهی گذرا به شخصيت قالب دوبيتی ها و سيتک ها و نيز زبان بی پيچش و قابل دسترس اين بزرگان ِکوچک و يا اين کوچکان بزرگ ، می توانيم به راز ماندگاری آنان پی ببريم ، رازشگفتی که کم تر با ذهن و زبان طبقه ی چيزدان و فن سالار ادبيات ما سازگار بوده است و حتا در بسياری جاها نيز با اين ذهن و زبان زمخت و مکتب زده ناهمسو بوده است . ذهن و زبانی که تا پيش از انقلاب بزرگ نيما کوچک ترين گذر و غفلت از عناصر شناخته شده ی شعر را بزرگ ترين جرم بر می شمرده است چه رسد به عبور از خطوط قرمز وزن و قافيه ، اما با بررسی بسياری از اين سيتک ها در خواهيم يافت که سرايندگان ، خواسته و ناخواسته اين خطوط قرمز را در سيتک سرايی نديده می گرفتند و تنها در انديشه ی بيان رنج ها و شادی های خويش می شدند چرا که ذهن و زبان اين فرودستان جز با جان زلال و غير اشرافی قالب سيتک و دوبيتی با هيچ قالب ديگری سازگار نبوده است .
بسياری از سيتک های سيستانی افزون بر پرش های وزنی ، در بهره گيری از قافيه نيز هم سو با تعاريف شناخته شده ی سخن سنجان و منتقدان ديروز و امروز نيستند اما هم چنان سيطره ی خويش را با تمامی اين کاستی ها بر موسيقی ، شعر و حتا پژوهش گران حفظ کرده اند و هر روز نيز خواهندگان تازه ای می يابند . حتا به گمان بنده با اين که بسياری از اين سيتک ها، شعرهای کم مايه و کم ويژه ای هستند و کم تر به ساختار های زبانی ی گويش سيستانی تن می دهند اما از آن جايی که ريشه در زندگی مردم دارند حتا ناخواسته باعث تغييراتی در حنجره ی ساز ها و نيز لحن های موسيقيايی سيستانيان شده اند و گاه نيز از خطوط قرمز زبان گذشته و باعث بيماری زبانی شده اند . با اين که امروز شاعران بسياری به سيتک سرايی روی آورده اند اما استقبال مردم و نوازندگان هم چنان از سيتک ها وترانه های کهن بيشتر است . شايد بافت زبانی پيچيده ، دشواری تصاوير ، کم خونی ، عدم هم خوانی محتوای شعر ها با شخصيت و جان دو بيتی ، فشرده نگويی و پريشان جانی و نيز دشواری خواندن را بتوان از دلايل عدم استقبال مردم ، خوانندگان و نوازندگان دانست . با اين همه ، دوبيتی امروز سيستانی نيز از خواب چندين ساله ی خويش برخاسته است و روندی نوگرايانه را در فرم و محتوا در پيش گرفته و چونان قالب های ديگر شهر نوپای سيستانی چشم به افق های دورتری دوخته است و هم پا با شعر امروز پارسی و اقوام ديگر ايرانی به پيش می رود و حتا، گاه به جان و زبان شناسنامه دار و شخصيت قابل قبولی نيز در اين گستره ها رسيده است .ازدوبيتی سرايان و يا سيتک سرايان کهن سيستانی می توان " اُسينا " ( البته با کمی احتياط ) ، " زينا" و " مَد علی " ( محمد علی ) را نام برد .
در پايان برای آشنايی دوست داران و خواهندگان شعر اقوام ايرانی ، برگردان و باز سرايی چند دوبيتی سيستانی را پيشکش می کنم .

۱ـ
پرسه داریِ پس از مرگ را نمی خواهم
چرا که مردگان را
به ديدار زندگان نيازی نيست.
آی باد !
امشب چرا سراغی از درختی تکيده نمی گيری ؟

۲ـ
دلم تنهاست
دل پريشانم تنهاست
ـ به تنهايی اندوه سرنايی ـ
باز می گشتی کاش .
چشم هايم را می گسترانم
در خيابانی که تو از آن بگذری و
گلی می شوم بر پيراهنت !
اگر که دوباره بيايی .
۳ـ
پريشانی ام را آرامشی نيست
چنان که شب های بی سرنوشتم را
بامدادی .
بهار سرگرم کوچيدن است
من
اما
هنوز زمستانم .
۴ـ
به بهانه ی لبان اناری ات
شبی خواهم آمد و
گيسوانت را شانه خواهم زد.
ـ اگر که بگذاری ـ
شباشب
در حوالی گيسويت
شانه ای خواهم شد و
تا پايان جهان خواهم زيست .
ـ اگر که بگذاری ـ
پيام سيستانی / نروژ
 





:: برچسب‌ها: سیستان , سیستانی , سیستانیهادرگلستان , سیستانیهای تهران , گلستان , گلستان نو , نیمروز , شهرسوخته , زابل , تکر , آذری , شعرسیستان , دانشجویان سیستانی , بزرگان سیستان , طایفه های سیستان ,
:: بازدید از این مطلب : 537
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 10 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: